مقایسه فرزندان درست یا غلط؟!

میگه شما بچه منو نمی‌شناسید هر کاری می‌کنم تا بهش بربخوره و یه تکونی به خودش بده اصلاً….

تحت تاثیر قرار نمی‌گیره و کار خودش رو می‌کنه بهش میگم مگه بهش چی میگی آقای دکتر می‌خوام یه خورده به خودش بیاد بارها با پسر عموش مقایسش کردم و بهش گفتم ببین پسر عموت چقدر معدلش خوب شده چقدر آقاست، چقدر حواسش به درس و کتابش هست….

حتی گاهی خواستم به رگ غیرتش بر بخوره گفتم من بدبخت تو هیچی شانس نداشتم اون از بابات اینم از تو که بچه‌ام هستی نمی‌دونم چه گناهی به درگاه خدا کردم که تو نصیبم شدی….

باورتون نمی‌شه چقدر این پسر شلخته است همش میگه حوصله ندارم اتاقم رو جمع کنم حالا بعداً اون روز دیگه عصبانی شدم و هرچه از دهنم در اومد بهش گفتم. گفتم شک نکن تو هیچی نمی‌شی، آخرش میشی یه کارگر ساده یا نون خشکی….

پرسیدم پسرت چند سالشه گفت تازه ۱۶ ساله شده ولی از جمع فراریه و جدیداً هم دوست داره تو خونه کمتر باشه و همش با دوستانش باشه،وقتی هم تو خون است باورتون نمی‌شه از اتاقش نمیاد بیرون گاهی فقط میاد بشقاب غذاش رو برمی‌داره می‌بره تو اتاق، خسته شدم نمی‌دونم دیگه چیکار کنم.

بهش گفتم خانم اگه می‌خوای در حق خودت و فرزندت کاری کنی محبت کن و اتفاقاً هیچ کاری نکن. همه این کارهایی که داری انجام میدی فقط و فقط داری فرزندت رو نابود می‌کنی هیچ بچه‌ای با تحقیر تخفیف و مقایسه شدن تکون نمی‌خوره.

هیچ بچه‌ای با مقایسه شدن نفرین شدن و اعتراض شنیدن به رگ غیرتش بر نمی‌خوره و تغییر رویه نمیده. اتفاقا بهش تلقین میشه که من انگار ذاتاً تنبل و به درد نخور و دست و پا چلفتی هستم توی این دوره سنی لج کردن رو هم بهش اضافه کنید و منتظر باشید روز به روز بدتر بشه.

بهش انگیزه بدید اعتماد به نفس بدید ازش تعریف کنید محبتتون رو بیشتر کنید زیر رفتارهای خوبش خط بکشید مهربون باشید. تا می‌تونید نسبت به خطاهاش غافل باشید تو جمع مورد خطاب و عتاب قرارش ندید بذارید این دوره به آسودگی بگذره. می‌دونم دوران سختی است ولی باور کنید فرزند شما نمی‌خواد لج کنه، خاصیت دوران نوجوانی همینه.

دیدگاهتان را بنویسید