خیانت، همسر وفادار(واقعی)

خانم جوانی روی صندلی فروشگاه بزرگ نشسته بود و دو تا بچه قد و نیم قد هم دور و برش بود.

بچه‌ها خیلی اذیت می‌کردند یک دفعه مادر عصبانی شد دو تا سیلی به بچه‌اش زد!

من هم که با فاصله روی یه صندلی دیگه نشسته و منتظر همسرم بودم، از دیدن این صحنه خیلی ناراحت شدم اما دیدم خانمه یه دفعه بچه‌اش رو بغل کرد و زیر لب می‌گفت…

خدا لعنتت کنه مرد که روزگارم رو سیاه کردی

خدا لعنتت کنه که آرامش رو ازم گرفتی

خدا لعنتت کنه که بعد از یه عمری پی هوس بازیت رفتی و….

انگار هم اشک می‌ریخت هم بچه‌اش رو می‌بوسید…

عیبی نداره مامان اعصابم خورد شد.

دیگه قشنگ دیده می‌شد سه نفری داشتند گریه می‌کردند، نمی‌دونستم چه کار میشه براش کرد….

یک بار هم سرش رو بالا نیاورد ببینه کسی می‌بینه یا اطرافش چی می‌گذره.

انگار دیگه براش مهم نبود نمی‌دونم اون موقع همسرش کجا بود، همسری و پدری رو فدای چه چیزی کرده بود…..

خیانت سن و سال نمی شناسه.

کاش زودتر همه ی زن و شوهر ها یاد بگیرند دنبال پیشگیری باشند.

هرچند خیانت هم درمان پذیرهدوره همسر وفادار می تونه توی زندگی خیلی راه گشا باشه.

همین الان اقدام کنید.

دیدگاهتان را بنویسید