تربیت جنسی ضرورت دوران نوجوانی

مربی دخترم موقع نقاشی خودش رو به بدن دخترم نزدیک کرده بود!
چند وقت پیش دخترم از کلاس نقاشی برگشت خونه خیلی سراسیمه و بی حوصله بود، تلاش می‌کرد خیلی عادی رفتار کنه، چند دقیقه بعد گفت مامان خیلی خسته هستم و میرم بخوابم و شام نمی‌خوام من یقین داشتم اتفاقی افتاده، کیانا از هر چی بگذره از شکمش نمی گذره.
چیزی بهش نگفتم، گذاشتم دو ساعت بگذره یه ظرف غذا و مخلفات و دسر آماده کردم خیلی شیک چیدم تو سینی بردم تو اتاقش، خواب نبود خودش رو به خواب زده بود. گفتم دختر نازم پاشو با هم غذا بخوریم ببین برات چه چلو ماهیچه ای پختم گفت نمی‌خوام، خوابم میاد.
نشستم بالا سرش موهاشو نوازش کردم و گفتم تو که می‌دونی مامانی چقدر این دختر خوشگل دوازده ساله‌اش رو دوست داره، من که یقین دارم صمیمی تر از من و تو توی تموم دنیا پیدا نمیشه، خودت می دونی که هرچه شده باشه من کنارت هستم.

یدفعه گفت ولم کن! می‌خوام بمیرم.
نفسم بالا نمی اومد. دوتا نفس عمیق کشیدم و آروم گفتم هرچه شده مهم نیست مهم اینه ما کنار هم هستیم. زد زیر گریه و کل داستان رو برام گفت، گفت مربی نقاشی که یه آقای جوانی است به بهانه یاد دادن دستش رو چندبار به بدن دخترم کشید و….. داشت قلبم می اومد تو دهنم.!
گفتم نگران نباش!

خودم پیگیری می‌کنم. هیچ کسی هم نمی‌فهمه.

کلی بوسیدمش و قربون و صدقه اش رفتم که همه چی رو به من گفته و کلی درباره آدم‌های مریضی که اینگونه رفتار نابجا دارند صحبت کردیم، حتی سرچ کرد و کلی اطلاعات در این باره به دست آوردیم.

فرداش رفتم و به مدیر اون آموزشگاه گفتم و قول دادن دوربین‌ها رو چک کرده و برخورد می‌کنند. در عرض دو سه روز کلاس دخترم و چندتا دوستاش رو عوض کردم تا یه هفته شدیداً مواظب بودم کلی به دخترم خوش بگذره و دور و برش شلوغ باشه و مدام بهش می‌گفتم بهت افتخار میکنم …..
بهش گفتم آفرین!
چقدر خوب برخورد کردی. از کجا اینگونه رفتار رو یاد گرفتی؟

گفت من فقط کارهایی کردم که دوست داشتم وقتی تو سن ده سالگی اومدم به مامانم گفتم دایی تو اتاق موقعی که خواب بودم بهم چسبیده و….. مامانم محکم زد تو گوشم و گفت چقدر بهت گفتم آدم باش ….

همون برخورد زشت مادرم باعث شد هفت هشت بار دیگه که توسط دایی و پسرخاله مورد آزار قرار گرفتم، چیزی نه به مامانم گفتم و نه هیچ‌کس دیگه و فقط تحمل کردم.

حال روحیم به شدت خراب بود تا در بزرگسالی خودم رو درمان کردم و تصمیم گرفتم هیچ وقت رویه اشتباه مادرم رو ادامه ندم.
وقتی والدین نسبت به تربیت جنسی فرزندشون بی اطلاع باشند و یا اهمیتی به این موضوع ندن و به دید عصر هجری به این قضیه نگاه کنند، عواقبش رو فرزندان باید تحمل کنند.
این داستان واقعی امکان داره بارها تکرار بشه گرگهای انسان نما به هیچ وجه قابل شناسایی نیستند، فقط با فرزندانتان دوست صمیمی باشید.
همین الان اقدام کنید و دوره تربیت جنسی رو تهیه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید