او به شدت کافیست…
چقدر من این جمله رو دوست دارم همه رو صدا زدم جز خدا!
هیچکس جوابم رو نداد جز خدا!
چقدر بده ما انقدر سرمون رو شلوغ میکنیم که یادمون میره با خدا حرف بزنیم انگار نه انگار که فقط یه خدا داریم!
خدا هم قربونش برم همیشه جوری باهام برخورد میکنه که انگار تنها بنده اش من هستم! خدایی که اهل نارو زدن نیست…
خدایی که قهر نمیکنه…
خدایی که نامردی نمیکنه….
خدایی که اگه برگردی…
یعنی تا عزم برگشت کنی میگه باشه، باشه از اول. اصلاً گذشتهها گذشته از نو شروع میکنیم، رفیق باش، ببین دوستت دارم!
رفیقیه که بارها و بارها بهم گفته بابا بهتر از من پیدا نمیکنی، اما با اینکه میدونم راست میگه بازم میرم…
اصلاً خدایی اگه یه نفر با من همین جوری بخواد رفاقت کنه، محاله دیگه قبولش کنم!
اما خدا رفیقی است که منتظر میمونه، پیش خودش میگه بالاخره یه روز برمیگرده!
پیش خودم میگم مگه میشه رفیق اینجوری رو دوست نداشت!
یا حبیب من لا حبیب له
ای دوست آن کس که دوستی ندارد
یا رفیق من لا رفیق له
ای رفیق آن کس که رفیق ندارد
خدایا ممنونم که هستی
ممنونم که روی رفاقتت میشه حساب کرد….
دیدگاهتان را بنویسید