ما کی اینجوری شدیم؟!!!(داستان واقعی)
یه داستان عجیب اما واقعی شنیدم گفتم به شما هم بگم.
مگه میشه مادری اینجوری باشه! زوجی صاحب فرزند نمی شدند، پس از سال ها رایزنی و تلاش، بالاخره سرپرستی دو طفل سه ساله که اتفاقاً دوقلو هم بودن بهشون تعلق می گیره. با اومدن بچه ها خونه رنگ و بوی دیگه ای می گیره….
این زوج خوشبخت از خوشحالی سر از پا نمی شناختند، بچه ها از اونا خوشحال تر که بالاخره صاحب پدر و مادر شدن.
تا اینکه بعد از یک سال خدا بهشون لطف می کنه و…
در عین ناباوری سرکار خانم باردار میشه، نه یکی نه دوتا بلکه خدا بهشون سه قلو میده. اما بعد از تولد این سه قل، این پدر و مادر خوشبخت محبت می کنند اون دوتا بچه معصوم که حالا چهار ساله شده بودند رو می برند پرورشگاه و پس میدن و میگن؛ خیلی ممنون ما خودمون صاحب فرزند شدیم. ببخشید دیگه نمی تونیم به این دوتا برسیم. ظاهرا بهشون میگن شما که مشکل مالیی ندارید،این طفل معصوم ها هم به شما دل بستند. پاسخ میدن آره اما می خوایم برا اون سه تا سنگ تموم بزاریم.
من هیچ مطلبی نمی خوام بنویسم، هیچ نظری هم نمیدم،
فقط دارم تاسف می خورم.
ما کی اینجوری شدیم؟!!!!
دیدگاهتان را بنویسید